اجرای سند 2030 چه اشکالی دارد؟

اگر کسی هیچ یک از مفاد این سند را نخوانده باشد و بپرسد: «اجرایش چه اشکالی دارد؟»، دچار خطا شده و باید بداند که اسیر امواج جریان‌سازی‌ها شده است.

منابع مرتبط
عکس نوشت ها
چندرسانه ای
دریافت پست
برچسب ها: شبهه شبهات

پاسخ شبهه اگر کسی هیچ یک از مفاد این سند را نخوانده باشد و بپرسد: «اجرایش چه اشکالی دارد؟»، دچار خطا شده و باید بداند که اسیر امواج جریان‌سازی‌ها شده است.

الف – اولین اشکال امضای این سند، پذیرش "نظام سلطه" به صورت ریشه‌ای و ساختاری می‌باشد.

●- ساده‌انگاریست اگر کسی گمان کند که نظام سلطه، فقط و فقط از راه نظامی و یا برخوردهایی چون تحمیل تحریم‌های اقتصادی استیلا می‌یابد.

●- نظام سلطه، قبل از هر چیز، تمامی اعتقادات، فرهنگ‌ها و قوانین را بر می‌چیند و در هر امری، قوانین بدلی خودش را جایگزین می‌کند و آن را به دولت‌ها و ملت‌ها تحمیل می‌نماید.

●- در نظام استکباری سلطه، ابرقدرت جایگزین خداست – همچون فرعون، ادعای ربوبیت (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور عالمیان) را سر می‌دهد و البته که این ربوبیت، بدون جایگزینی قوانین خود به جای قوانین الهی (شرع) و اعمال آن به هر طریقی و سپس نظارت در اطاعت و اجرای دولت‌ها و مردمان و مجازات متخلفان و ...، محقق نمی‌گردد!

ب – "فرهنگ" هر ملتی که مبتنی بر اعتقادات، باورها، آداب، سنن، رسوم و اخلاق آن ملت می‌باشد، زیرساخت تمامی جهت‌گیری‌ها، قوانین و عملکردهای آن ملت می‌باشد و ساختار اولیه‌ی این فرهنگ نیز در نظام آموزشی یک کشور شکل می‌گیرد؛ بنابراین نظام سلطه، از بیرون می‌تواند بر نظام‌های آموزشی، فرهنگی، تبلیغاتی و ...، تأثیرگذار باشد، اما نمی‌تواند قوانین و چارچوب‌های مطلوب خود را در درون تحمیل کند، لذا با تنظیم انواع و اقسام سندهای مطلوب خود، دولت‌ها را مجبور به اطاعت از آنها می‌نماید!

یک – طبق سند 2030، مستشاران خارجی، حق دارند و باید به "آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، نظارت کنند»! درست مثل نظارت بر پیشرفت‌های علمی، نظارت بر صنایع هسته‌ای، نظارت بر صنایع نظامی، نظارت بر سیستم بانکی و پولی ... و حالا نظارت بر آموزش و پرورش!

دو – برخی مردم را فریب می‌دهند و می‌گویند: «چه اشکالی دارد، این یک تعامل بین‌المللی با کشورهای پیشرفته است و در ضمن الزام آور نیز نمی‌باشد»، اما دورغ می‌گویند! اولاً تعامل وقتی اطلاق دارد که دو طرفه باشد و ثانیاً نظارت مستشاران، سیر و سفر تفریحی، یا دیدن فیلم سینمایی نیست، بلکه جهت کنترل است و اگر تخلفی شود نیز مجازات دارد!

سه – طبق این سند؛ آموزش‌ علوم دینی، و تربیت دینی، خلاف حقوق بشر قلمداد شده است!

چهار – متقابلا، آموزش روابط جنسی، از حقوق کودکان شمرده شده است که باید انجام پذیرد.

چهار/1 – شاید برخی با ساده‌اندیشی بگویند: «چه اشکالی دارد، اصلاً خوب است که کودکان ما از همان کودکی با مسائل جنسی آشنا شوند!» اما این آموزش، در این سنین، مطابق با اهداف جوامع به اصطلاح نئولیبرال می‌باشد و تردیدی نیست که رفتارهای کودکان در خانواده و سپس بافت رفتاری در جامعه را تغییر می‌دهد.

●- در این فرهنگ نئولیبرالی و ضد ارزش‌ها، همخوابی اعضای خانواده با یک دیگر نیز منعی ندارد، چرا که در آن جوامع، از سویی کودکان (نوجوانان) را به بهانه‌ی آموزش تحریک می‌کنند و از سویی دیگر ورود افراد زیر 18 سال را به مراکز فحشا و ... ممنوع می‌کنند، پس به سراغ اعضای خانواده می‌روند! و آنها نیز همین را می‌خواهند.

چهار/2 – ضرورت آموزش روابط جنسی به کودکان، در حالیست که آموزش "تقوای جنسی" برای آنان را آموزش و تربیت دینی قلمداد و ممنوع کرده‌اند؟! طبق محتوا ایجاب این سند، کودکان و نوجوانان همجنس‌باز، حق برخورداری از کلاس و دروس آموزشی دارند، اما کسی حق ندارد علیه این اخلاق شنیع و خانمان برانداز و انسان سوز و منحط (که دیکته‌ی فراماسون می‌باشد)، چیزی بگوید، چرا که جزو مباحث عقیدتی و اخلاقی محسوب شده و خلاف حقوق بشر می‌باشد!

پنج – به غیر از اهداف استعماری و محتوای ضد دینی این سند، اشکال قانونی هم وجود دارد، چرا که طبق اصل 77 قانون اساسی، مجلس باید به اینگونه قراردادهای خارجی نظارت داشته باشد، اما این سند بدون آن که به مجلس برده شود، امضا شد! چرا؟ چه اصرار و عجله‌ای بود؟!

نکات:

در نظام فرهنگی غرب [که به مردم خودشان نیز تحمیل شده است]، ازدواج زیر سن 18 سال، منع قانونی دارد – اما هر نوع رابطه جنسی، از زنا با انسان گرفته، تا همجنس‌بازی، تا همخوابی با حیوانات و ...، حق طبیعی و مطابق حقوق بشر شمرده می‌شود.

حکایتی قابل توجه از آزادی جنسی:

دوستی را می‌شناسم که در دهه 1970، در آلمان – هامبورگ، که مشغول تحصیل در کلاس هشتم دبیرستان بود. او نوجوانی ایرانی، شاداب، پرانرژی و البته پایبند به اصول اولیه‌ی اسلام و فرهنگ و اخلاق خانوادگی (مسلمان ایرانی) بود.

او می‌گفت: پس از گذشت شش ماه از سال جدید تحصیلی، متوجه شدم که مدت‌هاست زیر نظر هستم "که چرا از سال ذشته تا کنون دوست دختر نگرفته‌ام؟"؛ این فضولی و تجسس تا حدی بود که برای یافتن دلیل آن، معلمان، ناظمان و دوستانی را مأمور کنترل رفتارهای من کرده بودند و سپس جلساتی متشکل از معلم عمومی (در نظام آموزشی آلمان، یک معلم عمومی برای هر کلاسی وجود دارد که شاید در رشته‌ای خاص نیز تدریس کند)، نماینده آموزش وپرورش، کارشناس روانشناسی، کارشناس رفتار شناسی، کارشناس تربیتی و ... تشکیل داده بودند تا علت را بفهمند!

در نهایت روزی معلم عمومی سر کلاس، درس را تعطیل کرد و مقابل تمامی هم کلاسی‌های دختر و پسر گفت: «امروز می‌خواهیم به ... بپردازیم، خب فلانی، بگو ببینم که تو چرا دوست دختر نداری، در حالی که می‌دانیم دختران بسیاری در این مدرسه، مایل به دوستی و ارتباط با تو هستند»!

گفت: من خیلی خجالت کشیدم، دیدم دختر و پسر دفتر و کتاب را بسته و رو به من چرخیدند. خیلی کوتاه گفتم: «دوست ندارم، دلم نمی‌خواهد» (اوج لیبرال دموکراسی).

معلم گفت: خیر، ما بررسی کردیم، اول گفتیم شاید به خاطر خارجی بودن، منزوی هستی؛ دیدیم که تو کاپیتان تیم فوتبال این مدرسه هستی و در منطقه نیز اول شدی – گفتیم: شاید ترسو یا خجالتی هستی، اما دیدیم اصلاً چنین نیست – گفتیم: شاید همجنس‌باز هستی، دیدیم چنین هم نیست ... . او مجدداً کوتاه تکرار کرد که دلم نمی‌خواهد.

معلم با عصبیت گفت: نه، اینها نیست، ما بررسی کردیم و فهمیدیم که تو "محمدانا" هستی! (در قبل از انقلاب، کلمه اسلام زیاد شناخته شده نبود و در بسیاری جاها، به مسلمان، محمدی یا محمدانا می‌گفتند).

او گفت: به شما چه ربطی دارد که چه اعتقادی دارم، مگر من از شما می‌پرسم؟! معلم ابتدا با پرخاش و سپس با آهنگ نصیحت، مرا از این اعتقادات که نامش را تعصبات می‌گذاشت منع کرده و مزیت‌های دوست دختر بازی را برایم برشمرد!

دوست‌مان می‌گفت: آنجا فهمیدم که این آزادی به ویژه در روابط جنسی، بسیار بسیار یک طرفه است. شما در غرب آزادید که فاسد باشید، اما آزاد نیستید که سالم باشید.

روابط جنسی و سیاست:

وقتی سخن از روابط جنسی به میان می‌آید، از آنجا که میل غریزی و مطلوب همگان است و به حسب ظاهر نیز یک امری شخصی محسوب می‌گردد، اذهان عمومی گمان می‌کنند که نه تنها مسئله‌ی خاصی نیست، بلکه سخن از آن در همه جا خوب است! و در مدرسه نیز آموزش و پرورش و تعلیم بهداشت و ... می‌باشد.

اما، اصلاً چنین نیست. نظام سلطه می‌بیند که فرهنگ دینی نمی‌تواند همگانی باشد، بالاخره در همان امریکا و اروپا نیز هر کسی اعتقادات خود را دارد – بی‌دینی، سکولار و لائیک بودن نیز نمی‌تواند همگانی شود - فرهنگ ملی نیز همگانی نیست، بالاخره ایرانی، چینی، آلمان و ... هر کدام ملیتی دارند که بدان علاقه و غیرت هم نشان می‌دهند –...؛ بنابراین، نظام سلطه، نمی‌تواند فرهنگ معینی را بر مردمان تحمیل نماید و بر آن اساس، حکومت واحد جهانی، با حاکمیت خود را مستقر سازد.

اما، روابط جنسی، یک نیاز و رفتار عمومی می‌باشد. اینجا دیگر امریکایی، انگلیسی، فرانسوی، با ایرانی، عرب، ترک و چینی و ژاپنی، فرقی ندارند. پس از همین راه وارد می‌شوند.

اوباما، به هنگام کاندیداتوری، وعده می‌دهد که زندان گوانتانامو را برچیند – ازدواج همجنس‌بازان را قانونی کند – قانون "نگو و نپرس" برای همجنس‌بازان نظامی در فضای نظامی را ملغی کند – همخوابی با حیوانات را برای نظامیان قانونی کند! و در عمل، به جز تعطیلی گوانتانامو، برای بقیه با جدیت تمام لایحه داد و پارلمان [که از حزب رقیب بود و در امور اساسی مخالفت‌هایی نشان می‌داد] نیز با توجه ویژه و اکثریت قاطع آرا به تصویب رساند!

بنابراین گمان نشود که روابط جنسی، امری شخصی و مربوط به نیاز و رفتار شخصی می‌باشد! خیر، بلکه از مهم‌ترین ابزار برای تحمیل نظام سلطه می‌باشد و نقش مستقیمی در اعتقادات، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، اخلاق، رفتار، امنیت، اقتصاد و بالتبع سیاست دارد.

دولت یازدهم و برجام‌های 2، 3 و ...:

اینها همان برجام‌های 2 و 3 و ... می‌باشد که مقام معظم رهبری، پیش از این هشدار داده بودند.

دولت یازدهم (آقای روحانی)، خوب می‌داند که چه می‌کند و نیز خوب می‌داند که مردم نمی‌دانند. چرا که اذهان عمومی مردم، نگاه تخصصی و تحلیلی ندارند و غالباً منفعل جوّ می‌شوند.

دولت یازدهم، از سویی با عجله‌ی تمام، سند 2030 را بدون انجام مراحل قانونی، ارجاع به مجلس و ... امضا می‌کنند، و از سویی دیگر آقای روحانی در تبلیغاتی نامزدی برای دور مجدد، با آهنگ دلسوزی برای نظام آموزشی، می‌گوید (مضمون): این بودجه‌های فرهنگی، همه باید به آموزش و پرورش اختصاص یابد – فرهنگ‌سازی در آموزش و پرورش شکل می‌گیرد و ... !

ظاهر این شعار خوب است، باطنش نیز یعنی تمامی نهادهای فرهنگی تعطیل شوند و فقط آموزش و پرورش عهده‌دار فرهنگ‌سازی باشد و آن هم که در چارچوب 2030، و با نظارت مستشاران امریکا، انگلیس و نظام "فراماسون – صهیونیستی" عمل خواهد نمود!

سایر کسانی که به این مساله پاسخ داده اند